یه روز زیبای بهاری وقتی با بابا و مامان رفته بودی بیرون و دامن طبیعت و یه جاده کوهستانی یه گله گوسفند دیدیم که شما گوسفند خیلی دوست داشتی و چوپان گله یه بره رو اورد تا شما لمسش کنی ...
عید نوروز سال ۹۳ بود که رفته بودیم تهران خونه خاله بعد از دید وبازدید داشتیم از کنار برج میلاد رد می شدیم که هوس کردیم بریم بازدید اخه نوشته بود چشنواره نوروزی داره بالاخره رفتیم تو ولی انقدر شلوغ بود و شما خسته بودی تصمیم کرفتیم همون پایین برج جشنواره رو ببینیم کلی به شما خوش گذشت اخه با عمو نوروز عکس گرفتی ...
وقتی نه ماهه بودی یه روز با مامان و بابا و خاله اینا رفتیم گردنه کوه عسلک انروز خیلی خوش گذشت چون تو اصلا ناراحتمون نکردی شما و بابا هادی در کنار چشمه کوه عسلک که خیلی خیلی اب سردی داشت ...